غالب دانـشمندان روز بیستم صفر را اربعین حسینی دانسته اند.قول شیخ بهایی درین باره یکتا و استثنایی است.او نوزده صفر را روز اربـعـیـن حسینی دانسته و تمام ویژگی های اربعین از لحاظ دینی،مانند زیارت وارد برای آن روز،و از لحاظ تاریخی،مانند حـضور جابر بن عبداللّه انصاری در کربلا را در روز نوزده صفر دانسته اسـت.این اختلاف از آن جاست که ظاهراً شیخ بهایی روزعـاشـورا را نیـز در ایـن مـحـاسبه وارد کرده است.امّا باید گفت این محاسبه در صورتی قابل توجیه است و می توان روز عاشورا رادر زمره چهل روز قرار داد که امام حسین(ع) پیش از ظهر آن روز به شهـادت رسیده باشد.
البتّه شیخ طوسی(تهذیب،6/42)و علامه حلّی (تحریرالاحکام/131)این معنی را تأیید کرده و آورده اند که واقـعـه عاشورا پیش از ظهر خاتمه یافته و امام به شهادت رسیده بـود.امـّا شیـخ مـفـیـد(ارشـاد/ 252) و طبرسی (اعلام الوری/ص241) هر دو برآنند که نبرد تا زوال ظهر ادامه داشت و امام حسین(ع)و باقیـمـانـده اصحاب پس از ظهر نماز خوف خواندند و زید بنقیس و سعیدبن عبدالله حنفی در این وقت برابر امام ایستادند تا در بـرابـر تیـرهـای دشمن از حـضرت محافظت کنند.
سیّدبن طاووس (لهوف/164)نیز همین نظر را ابراز داشته است.امّا ابن نما حلّی مـعتقد اسـت که امام حـسین(ع) هنگام زوال ظهـر هنوز مـشـغول جنگ بود و نمی توانست نماز بخواند و بنابر این به طور فرادی و با اشاره نمازخوف به جای آورد(مثیرالاحزان،34).با این بیان،معلوم میگردد که بـه اغلب احتمـال،شهـادت امام حسین(ع)بعد از ظهر روز عاشورا اتّفاق افتاده است.
بـه هرحال،چهل روز میان عاشورا و بیستم صفر در روایات ما،دهـشتناک ترین و غمناک ترین ایام عالم شمرده شده است.زراره،از بـزرگـانِ فـقـهـا و مـحدّثـان امامیـّه،از امام صـادق(ع)نقل کرده:"در پی شهـادت حسین(ع)،آسمان چهل روزخون بـاریـد و زمین چهل روز سیاهپوش گردید و خورشید چهل روز روی در پـوشیـد و خونـرنـگ شـد و فـرشتگـان چهل روز بر حسین گریستند.هیچ زنی از ما حنا نبست و سرمه نکشید تا آن گاه که سر عبیداللّه بن زیاد را بیاوردند"(مستدرک الوسایـل، 2/215؛کـامل الزّیـارات،/ 81).
در ایـن چهـل روز،حـوادث بسیار بر اهل بیت امام حسین(ع)گذشت.گذشته از آنچه پس از شهادت امام حسین(ع) در کربلا بر آنان روا داشتند،چون ایشان را در جامه اسیران به کوفه بردند،ابن زیاد درشتی ها و گستاخی ها و زشتکاری ها در حقّ خاندان پیامبر(ص) نشان داد و چون امام سجّاد(ع) و زینب و امّ کلثوم آن گستاخی ها را پاسخ دادند،بر آنان سخت گرفت و سرانجام همه را به سوی شام روانه کرد.راه طـولانـی کـوفه به دمشق و حوادثی که در این مسیر و سرانجام در شـام بـر اهل بیت گذشت،از فصول تاریک تاریخ اسلام است.از بررسی تاریخ این دوره چهل روزه آشکارا می توان دریافت که حتّی در شام،مـرکزحکومت و تبلیغ امویان،مردم این شناعت در حقّ خاندان پیـامبـر(ص) را نپسندیدند و امویان را لعن میکردند.
قـول شیخ بهایی درین باره یکتا و استثنایی است. او نوزده صفر را روز اربـعـیـن حسینی دانسته و تمام ویژگی های اربعین از لحاظ دینی، مانند زیارت وارد برای آن روز،و از لحاظ تاریخی، مانند حـضور جابر بن عبداللّه انصاری در کربلا را در روز نوزده صفر دانـسـتـه اسـت. ایـن اخـتـلاف از آن جاست که ظاهراً شیخ بهایی روزعـاشـورا را نـیـز در ایـن مـحـاسبه وارد کرده است
کـاروان اسـیران از شهرهای متعدّد عبور کردند تا به دمشق رسیدند.در مـوصـل،بـزرگان و مردم شهر می خواستند با لشکریانی که اسـیـران را هـمراهی میکردند نبرد کنند و سر امام حسین را از ایشان بـازسـتـانند؛امّا والی اموی آن دیار،لشکریان شهر را آگاهانید و آنان وارد شهر نشدند (معالی السبطین 2/ 129؛ اسرار الشهادة 3 /414).
در نـصیبیـن،والی مـنـطـقـه آمـاده استقبال از یـزیـدیـان شـد و شـهر را آذین بست.وقتی اسیران و سرهای شهدا را در شهر می گرداندند، حضرت زینب اشعاری خواندو قوم را سخت نکوهش کرد که فرزندان پیامبر خویش را در بیابانهـا سـرگـردان کرده و بر خدا و رسولش کفر ورزیده اند (قطیفی65).در عین الورد،دروازه ای را کـه اسیـران از آنجا وارد شهـرشدند،((باب اربعین)) خواندند، زیرا ایشان را در شهر گرداندندو مردم به فغان آمدند و امام سجّاد بر یزیدیان تاخت که حقوق او وخـانـدان رسالت را ضایع گردانیده اند(اسرارالشهاده 3/415)درقنسرین،مردم دروازه ها را بستند و سپاه یزید را با سنگ و لعن استقبال کـردنـد و ایـشـان را بـرانـدنـد.
ام کـلثـوم در ایـنجـا اهل بـیـت را به زنان اسیر رومی تشبیه کرد و گفت که این قوم بدکـردار،رنـج هـای نیـای ایـشان را در هدایت قوم فراموش کرده اند.گفته اند در همین محل،راهبی مسیحی پس از مشاهده سر امام حسین(ع)و رفتار یزیدیان با اسیران به اسلام گروید (قطیفی،67). درسیبور،مردم سپاه یزید را راه ندادند و با آنان به جنگی سخت برخاسـتند،تا آنجا که تعدادی از طرفین کشته شدند.
در حماة هم مـردم دروازه هـا را بـستند و یزیدیان را تهدید کردند که تا آخرین نـفـر بـا ایـشـان خواهند جنگید (معالی السبطین 2/132) مسجدی درحـمـاة وجـود دارد کـه گـفته اند قطعه سنگی در آنجاست که سر امام حـسیـن(ع) را بـر آن نهاده بودند و بدان سبب خون آلوده شده بود(قـطـیـفـی،86).
ایـن مـحـل ظـاهـراً بـیـرون شـهر بوده و بعداً مسجدگـردیـده و داخـل شـهـر شـده اسـت.در حمـص هـم مـردم بـه مـقـابـله بـرخاستند و تنی چند از یزیدیان را کشتند و از آن جا براندند. چـون به حلب رسیدند،یکی از زنان امام حسین(ع) از شدت رنج هاو سختـی ها که بدو رسیده بود،فرزند خویش،موسوم به محسن یـا مُحَسِّن،را سقط کرد و بدان سبب در آن جا موضعی هست که آنرا مـشهد السّقط یا مشهد المحسِّن می خوانند.
شیخ عبّاس قمّی و قطیفی هر دو آن مشهد را زیارت کرده اند(قطیفی123،122،89).و سرانجام در دمـشق،آن حوادث کـه بـراهل بیت رفت و سخنان زینب(ع) و امام سجّاد(ع) و شوریدگی خلق از آن کار شناعت آمیـز یـزیـد در خلال آن چهل روز،هـمـه در منابع تاریخی و روایی ضبط است.
خاندان امام حسین هفت روز در دمشق ماندند و چنان شوری در افکندند که یزید به صلاحدید مروان بن حکم،ایشان را روانه مدینه گردانید تا خلق رابـر ضدّ او نشورانند و کار خلافتش دشوار نگردد(قطیفی،217ـ219؛معالی السبطین184/2)تا اینجا میان دانشمندان و مورخان،اختلافی مـگـر درباره بعضی از جزئیّات وجود ندارد.
اختلاف برسـر راه بـازگـشـت اسـت که آیا اهل بیت امام مستقیماً از شام به مدینه رفتند یا به کربلا آمدند و از آن جا رهسپار حجاز گشتند.
بـه هـر حـال، اربـعین برای شیعیان از ایّام و ادوار مهم تاریخ به شـمـار مـی رود و نـتـایـج دیـنی و سیاسی آن همواره از نقاط اتّکای شـیـعـیـان در طول تاریخ ایشان بوده است. از امام حسن عسکری (ع)نـقـل کـرده انـد کـه نـشـانـه هـای مـؤمن پنج چیز است و یکی از آنها خواندن ((زیارت اربعین)) است (تهذیب،6/52).مقصود از زیارت اربـعـیـن،زیـارت نامه ای است که با سند معتبر به وسیله صفوان بن مهـران از امـام صـادق(ع)مخصوص روز اربعین وارد شده است(مصباح المتهجد،777)
شـیـخ مـفـیـد (ارشـاد/252) و طبرسی (اعلام الوری/ص241) هر دو برآنند که نبرد تا زوال ظهر ادامه داشت و امام حسین(ع) و بـاقـیـمـانـده اصحاب پس از ظهر نماز خوف خواندند و زید بنقیس و سعید بن عبدالله حنفی در این وقت برابر امام ایستادند تا در بـرابـر تـیـرهـای دشـمـن از حـضرت محافظت کنند
دربـاره حـضـور اهـل بـیـت در اربـعـیـن حـسینی در کربلا،باید گفت بـعـضـی از دانـشـمندان برآنند که چون کاروان اسیران از دمشق به قـصـد مـدیـنـه بـه راه افـتـاد و بـه عـراق رسـیـد،اهـل بـیـت امـام حـسین(ع) از راهنمای کاروان خواستند تا ایشان را به کربـلا بـَرَد.(المـلهـوف/225) و ایـشـان بنـا بـرنـقـل بـرخی از مـورخان (حبـیـب السـیـر،60/2) در بـیـستم صفرسـال 61 هجری بدان جا رسیدند و سرهای شهدا را که همراه ایشان کرده بودند، بازگردانده،در کنار تَن ها دفن کردند.
در این میان،جابـر بن عـبدالله انصاری،از صحابه بزرگ پیامبر که در آن ایـّام سخت پیر و نابینا شده بود، همراه عطیّة بن سعد عوفی،به عـنـوان نـخـستین زائران مزار امام حسین (ع) در حالی که پای برهنه کرده و بـر تن خود عطـر زده بـودنـد و در راه ذکر خدا می گفتند،بـدان جا رسیدند. میان ایشان و اهل بیت امام حسین(ع) ملاقات دست داد و هـمـه سـه روز در آن جا به عزاداری پرداختند و سپس راه مدینه را در پـیـش گـرفتند (الملهوف / 225، 226؛ اعیان الشیعه، 4 / 47؛قطیفی 227؛ مثیرالاحزان / 59). ظاهراً این روایت را با این جزئیّات،نـخـسـتین بار سیّد بن طاووس ذکر کرده و از او به دیگر منابع راه یـافـتـه اسـت.بـا ایـن هـمـه از روایـتـی کـه ابـن اثـیـر(الکـامل، 4/88) در ذیل حوادث کربلا آورده، نیز برمی آید که درعصر او نیز خبر بازگشت اهل بیت به کربلا کم و بیش وجود داشته اسـت.
او متذکّر شده که مطابق یک روایت،رباب دختر امرؤالقیس و همسر امام حسین(ع)،تا یک سال بر سر قبر امام ماند و با دیگران بـه مدینـه نرفـت.امـّا بـسیاری از مورخّان برآنند که وقوع چنین اتّفاقی بر حسب اوضاع تاریخی و جغرافیایی، ممکن نبوده و باتـوجـّه بـه اقامت خاندان امام و شهدا در کوفه و دمشق، نمی توان گفت که آنان مسیرطولانی کوفه به دمشق را رفته و بازگشته و در بیستم صفر به کربلا رسیده باشند (لولؤ و مرجان،154؛منتخب التواریـخ، 367 ـ 363؛منتهی الامـال/ 443 ـ 442؛ وقـایـع الشهور/53).
در آثارمورخّان بزرگ چون بلاذری،طبری،یعقوبی،ابوعلی مسکویه،ابن اثیر،وابن اعـثم(تاریخ الامم، 4/352؛الکامل،4/87؛انساب الاشراف،3/217؛الفتوح،5/250) که از واقعه کربلا یاد کرده اند،هیچ اشاره ای بـه تـغییر مسیر کاروان به سوی کربلا وجود ندارد.
ازنـویـسـنـدگـان متقدم،تنها ابوریحان بیرونی (الاثار الباقیه،331) اشـاره ای کـلی بـه ایـن واقـعه کرده و متذکر گردیده که دربیستم صفر سال61 هجری،خاندان امام حسین که از شام می آمدند،سر او را به تن وی در کربلا ملحق کردند.او هیچ اشاره ای به جزئیـّات این امر نکرده است.
سیّد بن طاووس که نخستین بار این حادثـه را بـا جـزئیـّات یاد شده،در کتاب لهوف، از نخستین آثارخـویـش در دوره جـوانـی آورده،بـعـدهـا در کـتـاب"اقـبـال"،از آخرین آثار خود،(اقبال / 599) با آن که الحاق سرامـام حـسـین(ع) را به بدن وی مسلّم دانسته،لحن گفتارش حاکی از تردید در امکان بازگشت اهل بیت امام به کربلا در روز اربعین است(هـمـان،100/3).
محدّث نـوری از دانشمندانی است که در کتابی بـه تفصیل،محال بودن وقوع این سفر را مورد بحث قرار داده است(لؤلؤ و مرجان،154).
بـه عـقـیده او،دوری مسافت میان کربلا وشـام،بـا توجه بـه تـوقـّف هـای اجباری کاروان در مسیر رفت وبرگشت،امکان حضور اهل بیت در بیستم صفر در کربلا را منتفی می سازد (اقبال،3 / 100؛ وقایع الشهور، 53؛زاد المعاد،371). چه طـیّ ایـن مـسیـر بـرای چنـان کـاروانـی لااقـل یـک مـاه بـه درازا می کـشیده اسـت.بـه عـلاوه،اهـل بـیـت امام حسین(ع) چند روزی را در کوفه محبوس بودند.
مطابق یک روایت،رباب دختر امرؤالقیس و همسر امام حسین (ع)،تا یک سال بر سر قبر امام ماند و با دیگران بـه مـدیـنـه نـرفـت
خطبه حضرت زینب (س) در آن شهر و آنچه میان مردم و ابن زیاد و حضرت زینب و امام سجّاد (ع) گذشت، همه حاکی از این اقامت است (الفتوح،5 / 222؛ مـقـتـل الحسین،2/ 48 ـ 45؛ طبری،4/ 350 ـ 349).از هـمـین جا،عبیداللّه بن زیاد از یزید استفسار کرد که با اسیران چه کند و چون پاسخ رسید که ایشان را روانه شام کند، اسیران را بالشکریان شامی روانه گردانید (طبری،351/4؛ لهوف/ 208).
مخالفانِ امکان حضور اهل بیت در روز اربعین بر مزار امام حسین (ع)،هـمـچنین برآنند که رفت و برگشت پیک ابن زیاد به دمشق و کوفه نیز مانع از پذیرفتن فرض مذکور است (لؤلؤ و مرجان،همانجا).
بی گمان،دو بار طیّ این مسیر توسّط فرستادگان ابن زیاد و یزید،و رفت و برگـشـت کـاروان اسیـران،بیش ازچهل روز بـه طول می انجامیده است.
برخی از مدافعینِ امکان حضور اهـل بـیـت در روز اربـعـیـن در کربـلا،ایـن اشکال را با فرضِ استفاده ابن زیاد و یزید از کبوتران نامه بر،بـرای ارسـال پـیـام پـاسـخ داده انـد(تـحقـیـق دربـاره اوّل اربـعـیـن حـضـرت سـیـدالشـهـداء(ع) / 99 ـ 119) ولی شـواهدمـقـتـضـی بـرای وقـوع یـا رواج این شیوه ارائه نکرده اند،گر چه بـرای طـیّ مـسـافـت مـیان کوفه و دمشق در عرض یک هفته تا ده روزشـواهـد تـاریـخـی مـتـعـدّدی آورده انـد،هـمـچـون وصول خبر مرگ معاویه از شام به کوفه در عرض یک هفته (تنقیح المـقـال، 3 / 262؛ مـیـثم تمار، / 28) یا رسیدن مالک اشتر از شامبـه عـراق طـیّ ده یـا دوازده روز (تـحـقـیـق دربـارهاوّل اربـعین / 50). امّا فراموش کرده اند که این شواهد در مورد پیکهای تند پای پیام رسان یا گردان های نظامی است که مجبور بوده انـد بـه سـرعـت خود را به هدف برسانند، نه کاروانی از زنان وکـودکـان مـجـروح و خـسـته و بی پناه.
البته در این میان، چند خبرتـاریخی می تواند احتمال حضور کاروان اسیران را در کربلا به هـنـگـام بـازگـشـت از شام تقویت کند.
نخست آنکه ابوریحان (همان،331) و قـزویـنـی (عـجـایـب المخلوقات، 67) تاریخ ورود کاروان اسیران را به شام، اول صفر سال 61 هجری دانسته اند. قزوینی تـأکـیـد کـرده کـه امـویـان بـه هـمـیـن مـنـاسـبـت روز اول صـفـر را عـیـد مـی دانـستند.
دوم آن که مدت اقامت اسیران در دمشق ظـاهـراً از هـفـت یـا ده روز تـجـاوز نـکـرده است (معالی السبطین، 2 /187). چـنـان کـه گـفـتـه انـد، بـیـمـنـاکی یزید و امویان از بروز شورش در دمشق در پی سخنرانی های امام سجّاد(ع) و حضرت زینب(س)، بـاعـث شـد تا به اهل بیت اجازه عزاداری دهند و سپس ایشان راروانـه حـجـاز کـنند (الفتوح 5 / 249؛ اعلام الوری، 249).
سوم،سخن از راه کوتاه و مستقیمی است که شام را به عراق پیوند می زد و مـسـافران می توانستند این مسافت را هفت روزه طی کنند. گفته اندایـن راه اکـنـون نـیـز مـورد اسـتـفـاده بـعـضـی قبایل عرب است و بعضی از آن قبایل فاصله حوران تا نجف را هشت روزه طـی می کنند (اعیان الشیعه، 1 (4) / 271).
بـه عـقـیده او، دوری مسافت میان کربلا وشـام، بـا تـوجـه بـه تـوقـّف هـای اجباری کاروان در مسیر رفت وبرگشت، امکان حضور اهل بیت در بیستم صفر در کربلا را منتفی می سازد. چه طـیّ ایـن مـسـیـر بـرای چـنـان کـاروانـی لااقـل یـک مـاه بـه درازا مـی کشیده است. بـه عـلاوه،اهـل بـیـت امام حسین (ع) چند روزی را در کوفه محبوس بودند. خطبه حضرت زینب (س) در آن شهر و آنچه میان مردم و ابن زیاد و حضرت زینب و امام سجّاد (ع) گذشت، همه حاکی از این اقامت است. ازهـمـین جا، عبیداللّه بن زیاد از یزید استفسار کرد که با اسیران چه کند و چون پاسخ رسید که ایشان را روانه شام کند، اسیران را بالشکریان شامی روانه گردانید
اگر این اشارات و اخـبـار بـا یـکـدیـگـر جـمـع گردد، می توان نتیجه گرفت که دراول مـاه صـفر کاروان اسیران به دمشق رسیده و حدّاکثر ده روز در آنجـا مـانـده انـد و سـپـس مـیـان هـشـت تـا ده روزطـول کـشیده تا به کربلا باز گردند و بدین ترتیب حضورش اندر بیستم صفر چندان بعید نمی نماید. از سوی دیگر، محدّث نوری، فقدان روایت و گزارشی درین باره را در آثار متقدّمانی چون شیخ مفید، از جمله دلایل نادرستی چنین روایاتی دانسته است.
به نظر وی، اهل بیت امام حسین (ع) روز اربعین به قصد مدینه از دمشق خارج شده اند؛ و قرینه آن استعمال واژه "رجوع"در عبارت شیخ است و اگرمـقـصـود او آمـدن بـه مـدیـنـه در روز اربـعـین بود، از واژه ((ورود)) استفاده می کرد؛ چنان که برای حضور جابر بن عبداللّه در کربلا کـه مـورد تردید نیست، از واژه "ورود"استفاده کرده است (لؤلؤ و مـرجـان، / 171). قـاضـی طباطبایی متذّکر شده که آنچه کفعمی درمـصـبـاح مـبـنـی بـر بـرابـری بـیـسـتـم صـفـر بـا بـازگـشـت اهـل بـیـت از کـربـلا بـه مـدیـنـه آورده، دارای دو احـتـمـال اسـت: یـکـی آن کـه مـقـصـود وی بـازگـشـت اهـل بـیـت از کـربـلا به مدینه یعنی از شام به کربلا و از کربلا به مدینه است؛ و دوم آن که به معنای بازگشت از شام به مدینه،بـدون حـضـور در کربلاست که در این صورت، مشابه سخن شیخمـفـیـد و شـیـخ طـوسـی اسـت. امـّا انـکـار مـحدّث نوری مبتنی است برروایـتـی از عـطـیـة بـن سـعـد کـه از راویـان امـامـیـّه و مـورد اعـتـمـاد اهـل سـنـت اسـت و ابـوالقـاسم طبری در بشارة المصطفی / 74 آن رانـقـل کـرده اسـت.
آنـچـه مـهـم اسـت تـفـاوت نـقـل هـا از ایـن روایـت اسـت. آنـچـه مـحـدث نـوری از کـتـاب طـبـری نقل کرده شامل جزئیات سفر عطیّه با جابر بن عبداللّه به کربلا وزیارت ایشان است؛ ولی در نقل او هیچ اشاره ای به برخورد جابر با کاروان اسیران و بر پای داشتن عزاداری برای شهدا نشده است.
وی تـصـریـح کـرده که اگر چنین اتّفاق مهمّی واقعاً رخ داده بود،سـزاوار بـود کـه در روایـت مـنـدرج در بـشـارة المـصـطـفـی درج می گردید (لؤلؤ و مرجان / 171 به بعد). بعضی از محقّقان معاصرنـیـز آورده انـد که در هیچ یک از روایات مربوط به حضور جابر و عـطـیـّه در کـربـلا، اثـری از مـلاقـات ایـن دو بـا امـام سـجـّاد(ع) واهـل بـیـت وجـود نـدارد و حتّی "دو راهی عراق و حجاز"نیز در منابع جـغـرافـیایی شناخته نشده است (آیتی، ص 150).
امّا محسن امین نیز هـمان روایت عطیّه را از کتاب ابوالقاسم طبری برای اثباتِ حضور اهـل بـیـت امـام حـسـیـن (ع) در کربلا در اربعین ذکر کرده است؛ زیراآنچه او نقل کرده مشتمل بر تکمله و اضافه ای است حاکی از ملاقات جـابـر بـن عـبـداللّه بـا امـام سـجـّاد(ع) واهـل بـیـت (لواعـج الاشـجـان، 238 ـ 237). نـکـتـه قـابـل تأمّل، منبع واحد هر دو نقل است. البتّه باید گفت نسخه ای از "بـشـارة المـصـطـفـی"که مورد اعتماد محدّث نوری بوده، چاپ سـال 1369 هجری قمری در مطبعه حیدری نجف است؛ امّا نسخه مورد اسـتـفـاده مـحـسـن امـیـن ظاهراً نسخه کامل تری بوده است که نسبت به نسخه چاپ نجف اضافاتی دارد.
سیّد صادق سّجادی
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1